جدول جو
جدول جو

معنی ول سر - جستجوی لغت در جدول جو

ول سر
سرکج
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ / زِ خوَرْ / خُرْ)
ول چرنده. شخص بی باعث و بانی و افسارسرخود. (لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ رِ اَوْ وَ)
پادشاه سربی (صربستان) بسال 1889 میلادی او پسر میلان اول بود و به وسیلۀ یک توطئۀ نظامی کشته شد (1876-1903 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(مَ سَ)
کج سر و معوج سر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ وُ)
دهی است از دهستان آتش بیک سراسکند شهرستان تبریز واقع در 25 هزارگزی باختر سراسکند با 229 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قول سرای
تصویر قول سرای
سخنور، سرود گوی ترانه سرای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلبول سرخ
تصویر گلبول سرخ
گویچه سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وانترکول سر براله
تصویر وانترکول سر براله
فرانسوی (تلافیف دماغی) شکنجهای مغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ول چر
تصویر ول چر
((وِ چَ))
ول چرنده، شخص بی باعث و بانی و افسار سرخود
فرهنگ فارسی معین
محل شیردوشی گوسفندان
فرهنگ گویش مازندرانی
روی دل، روی سینه
فرهنگ گویش مازندرانی
جایی که آب به دو یا چند قسمت تقسیم شود، کچل
فرهنگ گویش مازندرانی
خرلنگ، که در مقام توهین به افراد لنگ گفته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
حسابگر و مقاوم، چاقوی سرکج
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کلارآباد عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی